اگر بتوانم مباحثی که گاهی  در کلاس بیان می کنم گاهی نیز با

دوستان، تحت عنوان  تکنیک های اجرا در وب بگذارم بسیار برای خودم در ابتدا مفید است که سر و سامانی به افکار و اندیشه هایم می دهم. امید که با هم اندیشی پر بار شویم و ثمر دهیم...

     سکوت در اجرای موسیقی آوازی ایران و به خصوص بداهه نوازی  نقش غریبی اجرا می کند ...اما اهمیت سکوت را می توان به تمامی هنر ها سوق داد که بحث مجزایی می طلبد ... شاید بسیاری شنیده ایم این شعر مارکوت بیگل ترجمه احمد شاملو را که سکوت سرشار از ناگفته هاست ... هر وقت به هنرجویی به این مبحث سکوت می رسم ابتدا همین شعر را می خوانم...  مولانا هم بسیار در باب سکوت در سخنوری پرداخته و البته بقیه بزرگان... اما از آنجا که اشاره مستقیم به زبان دارند زیاد مناسب برای  بسط دادن معنایی برای هنر موسیقی نیستند.

      در نظری سطحی تری سکوت برای استراحت گوش در بین دو جمله موسیقایی کاربرد دارد. به این معنا که می ایستیم تا مخاطب گوشش از صدا کمی خالی شود تا با شوق (یا  انرژی مضاعفی)  پذیرای ادامه ماجرا باشد. اما زیاد نمی توانم از این منظر جریان را ادامه دهم زیرا پذیرایی گوش هر هنرمند و مخاطبینش متفاوت است مثلن نمی توان متر جمله های آقای فرهنگ شریف را با حیسن علیزاده قیاس کرد ... در واقع می خواهم بگویم میزان سکوت و استفاده از آن به سبک و سیاق نوازنده گان نیز باز می گردد ... از همین جا می توانیم حتی سبک و سیاق نوازندگان را از فشردگی جملاتشان و میزان سکوتی که در اجراها رعایت می کنند شناخت.

 

    آنچه که سکوت برای من دارد و اهمیت دارد آنجاست که در میان جملات، اجازه می دهد که شنونده درک کند جمله نواخته شده را یا به آن فکر کند و از طرفی با حدس و گمان ادامه ماجرا، در این اجرای بداهه خود را دخیل تر کند ... خود را بخشی از اجرا بداند ... حالا بسته به آنچه نوازنده و هنرمند چه هدفی دارد شنونده با این هدف همراه می شود و آنچه که نقش مهمی در این همراهی ایفا می کند نت سکوت است.

 

   سکوت به نوعی نیز نشان اعتماد به نفس نوازنده نیز هست... زیرا پی در پی نواختن جملات گاهی نشان از ترس نوازنده نیز هست ؛ از اینکه به  مخاطب مطلب بیشتری ارائه کند تا در اجرا بماند.

غافل نباید بود از اینکه مخاطب مانند نوازنده ساعت های زیادی چون نوازنده با این ساز و جملات نبوده و آشنایی ندارد... و خستگی از ابهام ناشی از تند و در هم نوازی مخاطب را از اجرا بیرون می برد.

 

حالا بگذریم که سکوت و متر های فراخ ، نزد نوازندگانی چون آب در شیر ریختن است و فروختن.J