کنسرت استاد شهرام ناظری (شاهنامه خوانی)
هنر خار شد جادویی ارجمند... ... به نیکی نرفتی سخن جز به راز
شهرام ناظری در 21 اسفند 1389 در سالن میلاد نمایشگاه بین الملی ، هنرمندی بود که از خار ایام، پرده های امید و گلستان را به تصویر کشید. شور و شیرینی و صفای خوانش بی غل و غش، در کنار مضامینی نهانی و راز ورز گونه، با صدایی قابل ستایش و سر زنده و پاک و کوک، نشان داد که هنر آوازش را با عشق و مراقبت تعالی بخشیده است. آنچه که اشک شوق در چشمانمان آورد و آنچنان که خویش می خواند: هنر خار شد جادویی ارجمند... لیکن از خارستان روزگار با جادوی هنر و حنجره اش ما را شبی مهمان گلستان شور و مهربانی و امیدش کرد.
کنسرتی در سه بخش، بخش اول که ناظری با صدا و سه تار خویش، حلاج شفیعی کدکنی را که مهدی آذر سینا پیش تر ساخته بودند اجرا کردند... اجرای توانمندی بود که سه تار از شور استاد، گاه، جا می ماند.تحریر های پلکانی بالا رونده و پایین رونده نه تنها یکی از عناصر وحدت بخش حلاج ٬ که تمامی بخش ها بود. به هر حال برداشت خاص و نو آقای آذر سینا در تلفیق شعر و موسیقی هویدا بود .
بخش دوم ، گروه موسیقی مختصر و البته خوش لحن، که درخشانی کمانچه شروین مهاجر٬ تشخص صدای گروه را حفظ می کرد.
به همراهی عود، تار و تنبک و دف سه قطعه را با خواننده اجرا کردند. یک ٬ مرا گویی چه سانی ،دو ٬ سوز و گداز که در آلبوم یادگار دوست به آهنگسازی روشن روان فکر کنم 20 25 سال پیش عرضه شده بود و سه ٬ قفل زندان که اثری تازه بود بر روی شعر مولانا با همان موتیف ملودی های معروف آقای ناظری و شورمندی ایشان.گویا طرحی بوده است از رضا قاسمی دوست داشتنی و نویسنده صاحب نام. این تصنیف با دورگردانی به ماهور و راست فضا را برای اجرای حلاج آماده می کرده... که گویا تشخیص استاد بر این بوده که حلاج اول برنامه اجرا شود و البته به لحاظ فرم کنسرت منطقی تر هم بود.
بخش سوم: به قول خود آقای ناظری و توضیح شان روی سن بهانه ای بوده است که ما شنونده شاهنامه خوانی باشیم. اصرار و وسواسی دارند جناب استاد روی این بخش که در شرح و کلامشان آشکارست. مصرند که باب این کار را خویش نهاده و از اولین افرادیست که از سالیان پیش بر این کار صحه گذاشته٬ اما به هر دلیلی یا کاری یا مجوزی تا کنون به درازا کشیده... به قول کلام شیرین خودشان که با تشویق گرم حضار تایید شد: نمی خواهیم که شاه برگردد وقتی می گوییم شاهنامه خوانی...
ترکیب گروه تنبور با یک کمانچه ، عود و دیوان و ساز های کوبه های به آهنگسازی آقای فرید الهامی و تدوین استاد. ترکیبی نو و خوش سلیقه بود که از عناصر مهم این اجرا که بسیار به چشم میامد توجه به دینامیک صدای گروه و فورته پیانو های مکرر و ریتم های متنوع و گاهی تداعی ریتم های جاز و .... نمی توانم بگویم آهنگسازی و تلفیق ها آنچنان که باید درخشان و خوب بودند .آنچه اساسن بد جلوه می نمود گریز های بی دلیل عود بود هنگامی که٬ کار به این ساز سپرده می شد٬ ملودی های عربی یا ترکی که الگو گرفته از نوازندگان برجسته عود بود٬ جایش اینجا نبود. هر سخن جایی و هر نکته... شیرین بود ٬ اما نه برای کاری معنا مدار ٬ ذهن مخاطب را بسیار دور می کرد و تمرکز را از یکدستی ملودی ها می گرفت. اگر هم برای استراحت گوش مخاطب بود ٬ این راهش نیست. اما آری نشان دادند نوازنده توانایی هستند. هر آنچه بود ناظری بسیار پر شور و معنا دار و دردمندانه از پس رساندن معنا بر آمد. داستان ضحاک و کاوه آهنگر...
مقامی بود. ربع پرده نداشت . سازهای تنبور هم البته این پرده ها را ندارند. اما ناظری به همراه ضرب زورخانه ای در بخشی که لازم بود از کرن در دانگ چهارگاه استفاده کردند٬ .که این لحظات ِ کنسرت بسیار هم خوش درخشید.
و در نهایت برای بیز ناظری با گروه بخش اولش٬ آتش در نیستان را بار دیگر بر دیدگانمان نشاندند.
صدابرداری تمیزی بود٬ پر حجم و خوش رورب و کمی نزدیک به کارهای پاپ. اما برای این اجرا و سالن مناسب به نظر میامد. صدای تنبور ها کمی مصنوعی جلوه داشت ٬ به نظر فرکانس های بالا ی این سازها را صدابردار بیش از حد کم کرده اند به قول معروف تو دماغی صدا می دادند. صدابردار آقای رضا فرهادی بودند. سن دلنشین و دیدنی بود و نور هم. ایستاده خواندن استاد ناظری نیز جذاب. نمی گنجد این شور و حال ٬ نشسته...
این کنسرت استاد شهرام ناظری، نوید تداوم و امید آثاری به یادمندی دیگر بود. فرزند برومند ایران ٬که سنگین، دل در گرو این آب و خاک دارد.. همیشه سر زنده باشند و سایه شان بر سر موسیقی ایران زمین.
سه تار به لحاظ ساختار ساز ساده ای ست